کریمی: حقیقتش درباره این موضوع به حدی صحبت کردم که دیگر میگویم هرچه میپذیرید! آنچه مدنظر ما بود، انتخاب یک گونه و یک فرم مشخص در روایت بود؛ فرمی سرزنده، پرتحرک و آمیخته با طنز و شوخطبعی که به جهان و قصه نگاه میکند. این شیوه محدود به یک فیلمساز خاص، مانند وس اندرسون، نیست. برخی از فیلمسازان در آثار خود، حتی اگر سبک اصلیشان نباشد، در یک یا دو فیلم چنین رویکردی را تجربه کردهاند. نمونههای مشابه را میتوان در تیزرها، فیلمهای کوتاه، آیتمهای نمایشی و حتی سریالهای تلویزیونی یافت. برای مثال، آثار ژان-پیر ژونه تقریباً همگی چنین حال و هوایی دارند. هرچند ممکن است شباهتهایی در فرم وجود داشته باشد، اما فیلم حاصل نگاه و دغدغههای شخصی خودمان است و نمیتوان آن را صرفاً تقلید از یک سبک خارجی دانست. سینما , دفاع مقدس , فیلم , کارگردانان سینما و تلویزیون ایران , به نظر میرسد برخی منتقدان تنها یک فیلم مانند «هتل بزرگ بوداپست» را دیدهاند و سپس هر اثر مشابهی را به آن نسبت میدهند. بسیار خب اگر دوست دارید بگویید شبیه است، بگویید. در حالی که این صرفاً یک فرم است؛ همانطور که استفاده از دوربین روی دست نیز یک انتخاب کارگردانی است و نمیتوان هر فیلمی را که با این تکنیک ساخته میشود، به یک فیلمساز خاص نسبت داد. این فرم تازگی دارد *فلسفه شما از انتخاب این فرم چه بود؟ من پیشتر نیز در آثار قبلیام چنین رویکردی را تجربه کرده بودم و هم خودم به آن علاقه داشتم و هم بازخورد مثبت مخاطبان و همکاران را دریافت کرده بودم. از سوی دیگر، این فرم کمتر در سینمای ما به کار رفته و به همین دلیل تازگی داشت. چرا تمایلی به ساخت فیلم در حوزه سینمای جنگ یا دفاع مقدس ندارم؟ پاسخ روشن بود: این حوزه به شدت در کلیشهها غرق شده است. بسیاری از بزرگان این عرصه نیز به همین دلیل از ادامه کار در این ژانر خسته شده بودند. سینمای دفاع مقدس در کلیشهها غرق شده است *چیزی که این فرم به محتوا و موضوع شما اضافه میکند چیست؟ این سؤال مهمی است؛ وقتی تصمیم گرفتیم به سراغ این سوژه برویم، برای من یک پرسش جدی مطرح شد: چرا تمایلی به ساخت فیلم در حوزه سینمای جنگ یا دفاع مقدس ندارم؟ پاسخ روشن بود: این حوزه به شدت در کلیشهها غرق شده است. بسیاری از بزرگان این عرصه نیز به همین دلیل از ادامه کار در این ژانر خسته شده بودند. از رسول ملاقلیپور که صراحتاً گفت دیگر فیلم جنگی نخواهد ساخت، تا حاتمیکیا که در جلسه دیدار با رهبری از فشارها گلایه کرد و حتی حجازیفر که پس از ساخت «موقعیت مهدی» اظهار داشت دیگر به سراغ این ژانر نمیرود. از تولید تا پخش کلی مصیبت دارد. همه اینها نشان میدهد که ورود به این عرصه دشوار و پر از محدودیت است. در چنین شرایطی، اگر کسی بخواهد فیلمی متفاوت بسازد، باید آگاهانه از کلیشهها فاصله بگیرد. البته نمیخواهم بگویم که همه فیلمهای دفاع مقدسی دچار این کلیشهها هستند؛ چند فیلم درجه یک سینمای دفاع مقدس هم داریم. سینما , دفاع مقدس , فیلم , کارگردانان سینما و تلویزیون ایران , موضوع فیلم به اندازه کافی تلخ و دردناک بود. اگر ما نیز همان تلخی را در فرم و روایت تکرار میکردیم، فیلم غیرقابل تحمل میشد. بنابراین تصمیم گرفتیم با افزودن لایهای از طنز و شیرینی، اثری بسازیم که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. این انتخاب عامدانه بود؛ هم برای فرار از کلیشه، هم برای ایجاد جذابیت، و هم برای اینکه تجربهای تازه در سینمای ایران رقم بخورد. البته فیلم به دفاع مقدس هم میرسد اما نخواستیم به طور مشخص فیلمی در این گونه بسازیم. بنابراین هم در آن فرم تجربه داشتیم و هم نمیخواستم کار کلیشهای انجام دهم. موضوع تازهای بود و در روایت هم میخواستم نگاهی نو داشته باشم. قصه درست روایت شود، نوجوان امروزی هم جذب میشود *فیلم در جشنواره فیلم کودک و نوجوان برگزیده شود و به نظر رسید که شما قصد داشتید برای نوجوانان فیلم بسازید، اینطور است؟ کریمی: در ابتدا قصد ما ساخت فیلم برای نوجوانان نبود. فیلم برای مخاطب بزرگسال طراحی شده بود. اما در ادامه متوجه شدیم نوجوانان نیز با آن ارتباط برقرار کردهاند. این امر نشان داد که اگر قصه درست روایت شود، حتی نوجوانی که هیچ تجربهای از آن دوران ندارد، میتواند با شخصیتها همذاتپنداری کند. در واقع، ویژگیهای ژانر «کامینگ-آف-ایج» یا بلوغ در فیلم وجود داشت و همین باعث شد نوجوانان نیز جذب شوند. فیلمی مانند بچه مردم نمونهای است که نشان میدهد آثار شریف و ارزشمند در این چرخه معیوب نمیتوانند دوام بیاورند. نتیجه چنین وضعیتی «فیلمسوزی» است آنچه اهمیت دارد قواعد سینماست. هر فیلمی که بتواند منطق درونی خود را درست روایت کند و زمینهای فراهم آورد که مخاطب با شخصیتها همراه شود، موفق خواهد بود و نوجوانان نیز آن را دوست دارند؛ چه شخصیت یک قهرمان تخیلی مانند بتمن یا گلادیاتور باشد، چه نوجوانی واقعی و گمنام از یک پرورشگاه. توانایی سینما در همین است که حتی یک شخصیت شرور مانند «پنگوئن» در سریالهای اخیر میتواند محبوب شود، زیرا روایت درست و باورپذیر است. اگر با آن شخصیتهای تخیلی قهرمان خلق شده است اما با یک مورد واقعی نتوانستیم بسازیم، به خاطر عدم بلد بودن کار است. * البته این اتفاق به خوبی در فیلم بچه مردم رخ داده است. نظر لطف شما است. سینما واقعا ابزار خوبی است که اگر کسی بخواهد دروغهایش را هم میتواند باورپذیر کند اما ما کمتر بلدیم که راستهایمان را هم نشان بدهیم! دیگر نمیتوان با سینمای تارکوفسکیوار مخاطب نگه داشت * در برنامهای نیز اشاره شد که این شکل روایت را به خاطر مخاطب کم حوصله امروز ساختید. کمی درباره این دیدگاه و نگاهی که دارید بیشتر توضیح بدهید. واقعیت این است که باید فرزند زمان خود باشیم. رسانه تغییر کرده و مخاطب امروز در معرض هزاران منبع خبری و سرگرمی است. دیگر نمیتوان مانند دوران کیشلوفسکی یا تارکوفسکی فیلمهایی ساخت که بر تأمل و صبر طولانی تکیه دارند. زندگی پرشتاب امروز، حوصله و تمرکز را از انسان گرفته است. بنابراین، وقتی مخاطب به سینما میآید، باید او را نگه داشت و قصه را با ریتم و جذابیت روایت کرد. افول کمدی و تغییر ذائقه مخاطب * آقای احمدی به نظر شما فیلم بچه مردم و مانند آن میتوانند برای مردم و سینمای کشور ذائقه سازی کنند؟ آیا میتوانند فضای سینمای ما که با کمدیهای مبتذل پر شده است را تغییر دهد؟